محمد محمدعلی، نویسندهی توانا و پرکار ایرانی، ساعت ۲ بامداد روز جمعه، بهوقت ایران، در ۷۵ سالگی در کانادا درگذشت. همین امر بهانهای شد تا نگاهی داشته باشیم به گوشهای از فعالیتهای ادبی پُربار این نویسنده و همچنین گرامیداشت یاد او.
محمد محمدعلی، متولد ۷ اردیبهشت ۱۳۲۷ شمسی در تهران، جزو نویسندههای پرکار ادبیات فارسی بود. او کارهایش را در دههی پرتبوتاب ۵۰ در ایران پیشاانقلاب شروع کرد و در سال ۱۳۸۸ از ایران بهمقصد کانادا مهاجرت کرد و همانجا از دنیا رفت. از آثار شاخص او میتوان به برهنه در باد، دریغ از روبهرو و سهگانهی جمشید و جمک، آدم و حوا و مشی و مشیانه اشاره کرد.
فعالیتهای ادبی محمد محمدعلی صرفاً محدود به چاپ رمان و مجموعه داستان نبود. او علاوهبر اینکه سردبیر نشریهی برج بود و آن را بین سالهای ۵۹ تا ۶۱ منتشر کرد، جزو همکاران مجلههای دنیای سخن و آدینه هم بود. محمد محمدعلی در کانون نویسندگان نیز حضور فعالی داشت. فعالیتهای ادبی او به اینها محدود نمیشود. او بههمراه چند تن دیگر، ازجمله جواد مجابی، جلساتی با عنوان شاعران سهشنبه نیز برگزار میکرد. همچنین محمد محمدعلی جزو نویسندگانی بود که در ماجرای اتوبوس ارمنستان و قتلهای زنجیرهای حضور داشت. اتوبوسی که مسافران آن بهطور معجزهآسایی نجات یافتند و بهقتل نرسیدند. او ماجرای این سفر را در سال ۱۳۷۹ در روزنامهی فتح منتشر کرد.
البته فعالیتهای ادبی و رسالت او محدود به این موارد ذکرشده نیست. او از دههی ۷۰ شمسی کارگاههای نویسندگی خود را دایر کرد و از طریق آن به انتقال دانش به نویسندههای جدیدتر پرداخت. او پس از مهاجرت به کانادا کارگاههای داستاننویسی خود را تعطیل نکرد و آن را ادامه داد و از این طریق با نسل جدیدتر نویسندگان ادبیات فارسی ارتباط برقرار کرد و همچنان به انتقال تجربه و دانش پرداخت.
حسن میرعابدینی، پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه، در کتاب هشتادسال داستان کوتاه ایرانی، که آنتولوژیای است از داستانهای نوشتهشدهی ایرانی بین سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۸۰، داستان عکاسی را از محمد محمدعلی بهعنوان نمونهای از آثار او برگزیده است. او در همین کتاب دربارهی آثار محمدعلی مینویسد: «محمدعلی جهانِ ویرانِ آدمهایی را توصیف میکند که موقعیت پیشین خود را از دست دادهاند و سعیشان برای تغییر وضعیت به جایی نمیرسد. از این رو، جدال بین آرزو و واقعیت باعث ایجاد تنش روانشناختی و تحرکبخشیدن به کنش داستانهای او میشود.»
میتوان گفت که محمد محمدعلی جزو نویسندگانی بود که برای ادبیاتی تلاش میکرد که علاوهبر فرهیختگی و داشتن کیفیت روشنفکرانه، همزمان با مخاطب نیز ارتباط خوبی برقرار میکرد و جذابیت روایی را فدای ادای روشنفکری نمیکرد. طبیعتاً آثار محمد محمدعلی برای هر قشری، جذابیتهای خودش را داشت.
جهان داستانی محمد محمدعلی، جهانی رئالیستی و همزمان سمبولیستی است. او در آثارش نگاهی ویژه به فرودستان دارد. در آثار ابتداییاش، مانند “درهی هندآباد گرگ داره” (۱۳۵۴)، نگاه او به زندگی فقرزدهی فرودستان روستانشین است. این نگاه ویژه به فرودستان محصول گفتمانهای بیشتر سیاسی مربوط به عدالت اجتماعی، در پیش و پس از انقلاب ۵۷ ایران بود. حسن میرعابدینی در همان کتاب یادشده، دربارهی نخستین آثار داستانی محمد محدعلی و آثار بعدی او اینطور مینویسد: «در نخستین داستانهای محمدعلی، با رئالیسمی گزارشی مواجهیم، امّا به تدریج، توجّه به لایهی باطنیِ داستان، آثاری استعاری با فضایی کابوسناک پدید میآورد. معماریِ این داستانها بهگونهای است که رویدادها جز معنای ظاهریشان به معنایِ فراسوی کلمات نیز اشاره دارند». البته نگاه محمدعلی محدود به فرودستان روستانشین نمیشود و او در ادامهی کارهایش به زندگی فرودستان شهری و معضلات آنها نیز میپردازد.
درنهایت باید گفت که کتابهای محمد محمدعلی محدود به رمان و مجموعه داستان نیست. از جمله آثار غیرداستانی او میتوان به کتابهای از کیومرث تا همای (قصههای شاهنامه بهروایت محمد محمدعلی؛ بازنویسی و بازخوانی)، شاملویی که من میشناختم و چند اثر دیگر اشاره کرد.
رمانها: رعدوبرق بیباران (۱۳۷۰)، نقش پنهان (۱۳۷۰)، باورهای خیس یک مرده (۱۳۷۶)، برهنه در باد (۱۳۷۹)، قصهی تهمینه (۱۳۸۲)، سهگانهی جمشید و جمک/ آدم و حوا/ مشی و مشیانه (۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶) و جهان زندگان (۱۳۹۴).
مجموعه داستانها: درهی هندآباد گرگ داد (۱۳۵۴)، ازمابهتران (۱۳۵۷)، بازنشستگی و داستانهای دیگر (۱۳۶۶)، چشم دوم (۱۳۷۳) و دریغ از روبهرو (۱۳۷۸).