قتلِ بیرحمانهی جورج فلوید بیشتر از هر چیزی مشخص کرد با وجودِ آن که تصور میشود تکنولوژی و ارتباطات نقش مهمی در زندگی ما به خصوص با توجه شیوع کرونا پیدا کرده اما، هنوز فضا و مکان نقشِ اساسی را در شنیده شدن اعتراضاتِ سیاسی بر عهده دارد. مدتها است این ایده مطرح شده که فضاهایِ فیزیکی شهری همانند فضاهای عمومی اهمیت و جایگاه خودشان را از دست دادهاند. ادعای فوق زیاد شنیده میشود که از طریقِ فیسبوک و توییتر مردم با یکدیگر میتوانند گفت و گوی سیاسی انجام دهند و پیامهای سیاسی را منتقل کنند. همه ما به خاطر داریم که در جریان تظاهراتهای کشورهای حاشیه خلیح فارس Twitter نقشِ اساسی را در ساماندهی مردم بازی کرد. تمامِ صحبتها و گفتمانها عدهای را به این نتیجه رساند که فضای مجازی جایگاه فضای واقعی و یا فضای فیزیکال را گرفته. در دوران کرونا این احساس و این ذهنیت شدیدتر نیز شده است. این روزها این امکان ایجاد شده که کارهای بسیار زیادی را از طریق فضای مجازی انجام دهیم. شرکتهایی همانند توییتر را میبینیم که به کارمندان خود اطلاع دادند که لازم نیست حتی بعد از تمام شدن دوران کرونا و قرنطینه به محل کارشان برگردند و میتوانند از راه دور و از طریق تکنولوژی کارهایشان را انجام دهند. Netflix را میبینیم که این روزها به یکی از پردرآمدترین و پرسودترین شرکتها که در فضای اینترنتی کار می کند مبدل شده. Zoom هم در این مدت اعتبار و جایگاه خاصی را برای خود پیدا کرده. این ایده در ذهنِ انسانها شکل گرفته که انسانها قابلیتِ به روز شدن دارند و با توجه به این که در این مدت تغییرات زیادی در زندگیشان دیدهاند کم کم دارند آماده میشوند که به زندگی در فضاهای مجازی کوچ کنند.
با وجود تمام نشانههای فوق، برای من مشاهدهی اتفاقاتی که در این چند روز در امریکا رخ داد این حقیقت را ثابت کرد که هنوز فضای فیزیکی شهری نقش اساسی را در ایجاد پروسههای دموکراسی بر عهده دارد. سر و صدای زیادی که این روزها بر اثر اتفاقاتی که در امریکا رخ داده، تماما به این دلیل بود که عده زیادی در فضای شهرهای و خیابانهای آمریکا حضور به هم رساندند و توانستند ظلم و ستمی که پلیس برای آنها ایجاد کرده بود را با تجمعات خودشان نشان بدهند. در حقیقت چیزی که هنوز معنای واقعی دموکراسی را نشان میدهد آن است که مردم احتیاج دارند در فضای دموکراتیک بتوانند دور هم جمع شوند تا خواسته و پیامِ خودشان را به گوش همگان برسانند و به نظر میرسد هنوز مکان و فضای شهری نقش مهمی را در ایجاد کردنِ شرایط فوق بر عهده دارد.
از طریقِ اینترنت، Facebook و یا Twitter ما میتونیم گردهمایی آدمها را انجام بدهیم و یا خبر رسانی کنیم. از طریقِ Facebook میتوانیم صحنه فجیعِ کشته شدنِ جورج فلوید را به جهانیان منتقل کنید. حسِ خشمِ همگانی را ایجاد کنیم ولی Facebook و Twitter این امکان را به ما نمی دهند که به خشم فوق یک شکلِ کاربردی و عملی ببخشیم. در واقع مردم میتوانند ناراحتی خودشان را به عنوان مثال از جامعه امریکا و یا بیعدالتی که در آن وجود دارد از طریق فضای مجازی نشان دهند. میتوانند وبسایتهایی تشکیل دهند که در آنها یک سری خواسته سیاسی خودشان را بیان کنند، ولی وبسایتهای فوق قدرت بیانِ عملیشان در قیاس با فضای واقعی بسیار محدود است. آیا برای مردم و برای یک گروه سیاسی از لحاظ عملکرد سیاسی، به طور مثال تظاهرات در مقابل کاخ سفید استراتژیکتر است و یا ایجاد یک وبسایت علیه دونالد ترامپ؟ بدون شک یک تجمع سیاسی در یک میدان و در مقابل کاخ سفید کاربرد استراتژیک بیشتری دارد. تجمع فیزیکی فوق این امکان را ایجاد میکند که به عنوان مثال مطبوعاتی مثل CNN از این تجمعات گزارش بسازنند و یا آن که BBC بتواند این اتفاقات را در سطحِ جهانی پوشش بدهد. در این فضاها از تجمعات مردمی میتوان عکس های خبری تولید کرد و تمام موارد فوق ماهیت خبری خاصی را به تجمعاتی که در فضاهای فیزیکی صورت میگیرد میدهد. این اتفاقات در فضای مجازی کمتر صورت میگیرد و ما کمتر میتوانیم به خاطر خبرهایی که در فضای مجازی صورت میگیرد حس همدلی را با اتفاقات رخ داده داشته باشیم.
دلایل مختلفی پیرامون ناکارآمدی فضای مجازی در قیاس با فضای فیزیکی میتوان یافت. یکی از دلایل آن است که تمرکز در فضای مجازی کمتر وجود دارد. در وبسایتهای مختلفی افراد میتوانند ناراحتی و نارضایتی خودشان را به نمایش بگذراند ولی تعدد بیش از حد این وبسایتها امکانِ تمرکز را از مردم میگیرد. انسانها با اطلاعات میلیونی در گوگل و موتورهای مختلف جستجو در هر لحظه روبرو هستند و در نتیجه وقتی که تصمیم میگیرند کدام یک از این اطلاعات ارزش بالاتری دارد، تصمیمگیری فوق برای آنها به راحتی امکانپذیر نیست و سردرگم میشوند. در فضای مجازی افراد هر لحظه با اطلاعات مختلف تبلیغاتی روبرو هستند و باز هم حس سردرگمی افزایش پیدا میکند. ولی چنین چیزی در فضای فیزیکی کمتر رخ میدهد. درمیدانهای محدود و مختصر و مشخص تجمعات مردمی صورت میگیرد و مردم از قدرت تمرکز و گردهمایی بیشتری در این فضای شهری برخوردار هستند و ویژگی فوق قدرت خاصی را به فضای فیزیکی برای منتقل کردنِ پیامِ خود میدهد. از طرف دیگر در فضای مجازی عدهای از مردم به دلیل وضعیت اقتصادیِ نه چندان مساعد و دسترسی محدودتر به ثروت و امکانات و منابع مالی، این امکان را نداشتهاند که به راحتی به هر فضای مجازی سر بزنند؛ ولی در فضای واقعی، به عنوان مثال روبروی کاخ سفید، مردم به راحتی میتوانند با راحتی بیشتری در تجعمات شرکت کنند، امکانِ دسترسی راحتتری به فضای فوق وجود دارد و گاه حتی مثل اتفاقاتی که در سال ۲۰۰۸ در امریکا رخ داد مردم میتوانند که هفتهها در فضای فیزیکی عمومی شهری به سر ببرند، چادر بزنند و در این فضاها زندگی کنند. از آن جایی که این فضاها عمومی هستند و برای چنین کارهایی ساخته شدهاند. همچنین اینها، فضاهایی نیستند که در اختیار یک شرکت خاص قرار داشته باشد و امکان آن نیست که اصطلاحا IP فضای فوق تحت کنترل باشد و یا اطلاعاتِ شخصیِ افراد مورد سرقت قرار بگیرد. تمام این موارد قدرتِ بیشتری را به فضای فیزیکی میبخشد. به نظر من با توجه به دلایل فوق هنوز فضای فیزیکی نقش بسیار موثر و مهمی را در انتقال پیام سیاسی بر عهده دارد. پس از انقلاب تکنولوژیک و علیرغم وجود بیماریهایی مثل کرونا، ما هم هنوز به فضای شهری که افراد مختلف بتوانند که در آن دور یکدیگر جمع شوند و اعتراضات خودشان را منتقل کنند، نیاز داریم. فضایی که از طریق رسانهها بتوانیم پیام خود را منتقل کنیم و به گوش افراد دیگر برسانیم؛ تمام موارد فوق برای ایجاد یک جامعه دموکراتیک و جامعهای که افراد با نظریات مختلف بتوانند در آن شرکت کنند ضروری است.
این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.
متن خیلی جمع و جور و موجز و مفیدی بود