آدمهای حقیر، آدمهای مفلوک -حیفِ آدم- آدمهایی هستند که با تخریب آدمهای بزرگ، خود را سر زبانها میاندازند. بهخیالشان کار فرهنگی میکنند این بیفرهنگان. نگاهشان آکندهی کینه است و خودکارشان عاریـه و حرفهشان، پروندهسازی. اینها در حالت عادی باید در مجلـات و سایتهای زردتر از زرد مینوشتند امّا از بد روزگار و به مدد فضای مجازی که هرکس برای خود یک رسانه دستوپا کرده، این بیسوادانِ حقیر شدهاند روزنامهنویس و منتقد هنری. کـار این جماعت، مردارخواری و مردهخوری است و فعالیتهای ایشان عمدتاً با مرده-جماعت است. صبر میکنند آن که چشم بر دنیا بست، برایش پروندهسازی میکنند. میگردند ببینند کدام هنرمند، کِـی و در کدام دورهی کاریاش حرفی زده که به مذاقشان خوش نیامده. آنوقت است که قلم شکستهشان را سرهم کرده و شروع میکنند به بافتن. شرافت قلم را هم که سالهاست فروختهاند. البته نباید از یاد برد که اغلب این افراد مواجب میگیرند که چهرهی اپوزیسیون را تخریب کنند. یکبار بند میکنند به اپوزیسیونِ در بند، یکبار از نردبان جوایز یک سینماگر بالـا میروند و یکبار هم یک ترانهخوان هنرمند را از گور بیرون میکشند. تقسیم کار کردهاند: یکـیشان شده مسئول فستیوالهای خارجـی در معروف است که در نشستهای خبری، گِرا و سرنخ میدهد به ارشاد، یکـیشان مسئول اپوزیسیون سیاسی است و سینما را بهکل بیخیالشده و تمام فعالیتهاش دشنام دادن بـه آنهاست. خلـاصه تعدادشان زیاد است. نبش قبر میکنند و بیلزن هم زیاد دارند. نوبت رسیده اکنون به فرامرز اصلانی فقید.
اعتراض میکنند که چرا فرامرز اصلانی اوایل انقلاب با انقلـابیون همصدا شده! این جماعتِ چماق به دست البته چندان تفاوت با آن جمع باتون به دست ندارند؛ زیرا اغلب جیرهخوار حکومت هستند و میخواهند چهرهی معترض اصلانی را برگردانند به یک هنرمند «انقلـابی». فرامرز اصلانی تا یاد دارم به هر طریق که میشد از کنشها و جنبشهای مردمی حمایت میکرد. حالـا اینها گیر دادهاند بـه یک فیلـم قدیمی از روزهای پیروزی حکومت اسلـامی که اصلانی ترانهی آزادی میخواند. عدهای کور هم که پشت اینها سینه میزنند و حواسشان نیست انقلاب پنجاهوهفت نتیجهی یکهفته و دوهفته نیست -حاصل کنشهایی قریب به پانزده سال است. کنشهای انقلـابی تحت ایدئولوژی غالب یک گفتمان در سرتاسر دنیا محسوب میشد. عوامل بسیاری در براندازی مؤثر بودند و بیتأثیرترینشان همین ترانه و شعر و سینما بود -ادبیات و نمایش که جای خود. چرا فکر میکنید یک ترانه، یک آوازخوان میتواند در پیشبرد انقلـاب مؤثر باشد؟ یکنفر از همین جماعت توهم برش داشته بود که قیصر انقلـاب را سرعت بخشید! دیگری نیز داریوش را ملـامت میکرد بهخاطر روحیهی انقلـابیگریاش. بلاهت تا کجا؟ چهقدر یک آدم میتواند بیشرف باشد؟ مگر میشود تعدادی فیلـم و آهنگ، یک کشور را به انقلـاب و براندازی برساند؟ آن هم در دورهای که بیش از نیمی از جمعیت سواد خواندن و نوشتن ندارد، تلویزیون ندارد، دسترسی نیست -اصلـا نصف جمعیت داریوش که سهل است، سوسن و بنان را هم نمیشناسند. اساساً در کدام زمان و کدام کشور، هنر، در انقلـاب نقش مؤثری داشته؟ امّا بله، هنرمندان پیش از انقلـاب پنجاهوهفت اغلب انقلـابی بودند! این مشکلش کجاست؟ بهجرئت میتوان گفت همهی اهل فکر در پیش از انقلـاب انقلـابی بودند؛ نه بهخاطر اینکه حکومت روحانیون را میپسندیدند بلکه گفتمان چپ داشت پیروز میشد و جهان یکصدا شده بود. بعدم که انقلاب شد، یکبهیک تبعید کردند خود را. رفتند جایی که غریبتر از غربت بود؛ جایی که دیگر مردمی نبود تا آنها هویت خود را حفظ کنند. تنهایی، بیپولی، بیوطنی، زندگیشان را گذاشتند و آمدند و تا همین لحظه تنها به امید یکبار دیدن این خاک و این آدمهاش زندهاند. اینها حقیرانِ سرتاپا لجن گرفته خجالت نمیکشند که بند کردهاند به هنرمندان راستین این خاک؟ حالـا خوب است که تمام این مشاهیر، شهرتشان را از قبل از انقلـاب دارند. شما که دستپروردهی نظام هستید. هرچه دارید از این حکومت است -معلوم است یا منش این نظام را گرفتهاید و شدهاید مردهخوار یا جیرهخوار این نظام هستید.
فرامرز اصلانی آنقدر بزرگ بود که پیش از مرگش کسی جرئت نداشت از این حرفها بزند -بزرگیاش اجازهی چنین حرفهای سادهانگارانهای نمیداد. دنیای او دنیایی بود که اینها درکی ازش ندارند؛ دنیای عرفان، دنیای انسانیت، دنیای عشق. دنیای این اینستاگرام-نویسان زرد اما دنیای حقارت است و حسادت و نفرت و کینه. دستشان رو شده دیگر امّا. و تاریخ از آنها به ننگ یاد خواهد کرد.