مناقشه در پردۀ آخر / دربارۀ اهمیت پایان‌بندی در فیلم

پایان‌بندی فیلم «کیک محبوب من»، مخاطبان فیلم را به دو گروه موافق و مخالف تبدیل کرد که البته آن را می‌توان در چند طیف طبقه‌بندی کرد. برخی به دلیل مخالفت با پایان فیلم، به نفی کل فیلم پرداختند و برخی آن را پایانی بد برای فیلمی خوب دانستند. موافقان هم آن را پایانی تاثیرگذار و مکمل جهان قصه و پیام آن تعریف کردند. این مناقشه بهانه‌ای شد تا به مسئلۀ پایان‌بندی در سینمای ایران بپردازیم که همواره یکی از چالش‌برانگیزترین مباحث نظری یا دستمایۀ اصلی در نقد یک فیلم بوده است. عبارتی مشهور وجود دارد مبنی بر این که می‌توانید برخی از مردم را برای همیشه شاد کنید و تمام مردم را نیز می‌توانید برای مدتی شاد نگه دارید، اما بدون شک هرگز نخواهید توانست همۀ مردم را برای همیشه شاد نگه دارید. این موضوع در مورد پایان فیلم‌ها نیز صحت خواهد داشت. تاریخ هالیوود پر است از پایان‌های شوکه‌کننده‌ای که تماشاگران را حیرت زده و مبهوت و دیوانه ساخته و در مقابل بحث‌های دنباله‌دار و شدیدی در میان منتقدان به وجود آورده است.

از فیلم‌های دهه‌های اولیۀ ظهور سینما گرفته تا فیلم‌های مدرن، موارد متعددی وجود دارند که پایان فیلم‌ها با چنین شرایطی مواجه شده است. خیلی‌ها معتقدند مشکل سینمای ایران فقط فیلمنامۀ ضعیف نیست، پایان‌بندی ضعیف است. گرچه پایان‌بندی هم بخشی از ساختار فیلمنامه و چه بسا مهم‌ترین بخش آن محسوب می‌شود. دو چیز هست که فیلمنامه‌نویس نباید در آن‌ها اشتباه کند؛ اولی آغاز هر داستان، یا قلاب است و دومی و مهم‌تر از آن، پایان است. منظور پایان‌بندی پیرنگ در ترکیب با پایان‌بندی درون‌مایه‌ای (عاطفی) است. اگر این تعریف از فیلم خوب را بپذیریم که فیلم خوب فیلمی است که وقتی پایان یافت تازه در ذهن مخاطب شروع می‌شود، قطعاً اهمیت پایان‌بندی را بیشتر درک خواهیم کرد. گویی پایان‌بندی آخرین حلقۀ اتصال فیلم و جهان داستانی آن با ذهن و حافظۀ مخاطب است و به امتداد فیلم در ذهن تماشاگر منجر می‌شود. برخی سینما و فوتبال ایران را با همین شاخص می‌سنجند و معتقدند فوتبالیست‌های ایرانی خوب بازی می‌کنند، اما در محوطۀ هجده‌قدم که باید گل بزنند و کار را تمام کنند می‌لنگند. فیلمسازان ایرانی هم در پایان‌بندی مشکل دارند و نمی‌تواند قصه را به‌درستی جمع کرده و به نتیجۀ رضایت‌بخش برسانند. رضایت یا عدم رضایت مخاطب هم اغلب با سنجش پایان فیلم تعیین می‌شود.اغلب مخاطبان فیلمی را خوب می‌دانند که پایان‌بندی آن را بپسندند. گویی فیلم خوب فیلمی است که خوب تمام شود، حتی اگر خوب شروع نشده باشد.

واقعیت این است که تاریخ سینما فیلم‌های معرکه کم ندارد، اما هیچ فیلمی نیست که بدون یک پایان‌بندی باشکوه که ساختمان درام را کامل کند، راه به دروازه‌های ابدیت بیابد. به همین دلیل هم بسیاری سکانس پایانی هر فیلمی را مهم‌ترین سکانس آن می‌دانند؛ چرا که علاوه‌بر این که آخرین تصویری است که تماشاگر می‌بیند، به نتیجه‌گیری تمام داستان هم ختم می‌شود. این چنین کارگردان می‌تواند با تنظیم بار عاطفی در صحنه‌های پایانی، تأثیر دلخواهش را بر مخاطب بگذارد. از طرفی دیگر فیلم‌های خوب بسیاری در طول تاریخ سینما ساخته شده‌ که با یک پایان بد هدر رفته‌اند؛ فیلم‌هایی که تا پیش از سکانس یا حتی نمای پایانی ما را غرق در لذت کرده‌اند اما درست سر بزنگاه کم آورده و وا داده‌اند تا فقط از یک عیش کامل جلوگیری کنند و حسرتی را با خود به‌جا گذارند. از سوی دیگر فیلم‌های متوسط و معمولی بسیاری هم در تاریخ سینما وجود دارند که با یک پایان‌بندی باشکوه برای همیشه به بخشی از حافظۀ سینمایی ما سنجاق می‌شوند. فیلم‌هایی که تا قبل از پایان‌بندی چندان تأثیری برنمی‌انگیزند، اما کارگردان در یک سکانس باشکوه چنان فیلمش را تمام می‌کند که تا پایان عمر، مخاطب را رها نمی‌کند. ما فیلم‌های این چنینی همواره چیزی کم دارند. آن سکانس باشکوه پایانی گرچه به خودی خود جذاب است، اما نتیجۀ پایانی اثری مغشوش بوده که نیازی به یادآوری بقیۀ فیلم برای فهم آن لذت وجود ندارد؛ انگار آن پایان‌بندی بدون تمام سکانس‌های دیگر هم می‌تواند به حیاتش در ذهن ما ادامه دهد. این گونه است که همۀ پایان‌بندی‌های درخشان و ماندگار تاریخ سینما، نتیجۀ منطقی سیر تسلسل سکانس‌هایی هستند که تا پیش از آن بر پرده افتاده و از کلیتی سرچشمه می‌گیرند که همگی مانند اجزای یک ارکستر در کنار هم بی‌نقص به نظر می‌رسند.

به نظر می‌رسد که اغلب فیلم‌های ما درست به پایان نمی‌رسند و به‌جای پایان باز یا پایان بسته عملاً یک پایان رها شده دارند. حال سؤال این است که چرا پایان‌بندی اغلب فیلم‌های ما راضی‌کننده و دلچسب نیست؟ سعید عقیقی منتقد سینما و فیلمنامه‌نویس معتقد است: تعریف پایان‌بندی به ساده‌ترین شکل ممکن عبارت است از اینکه پایان یک پاسخ مناسب به نقطۀ آغاز است. با ارجاع به این تعریف باید گفت تماشای یک فیلم زمانی لذت‌بخش می‌شود که مخاطب با احساس رضایت سالن سینما را ترک کند. فرقی نمی‌کند پایان فیلم غم‌انگیز، شاد یا حتی کمی مرموز باشد، اما داستان هر چه که باشد، بهتر است یک سیر منطقی را دنبال کند. در واقع معیار مهم یک پایان خوب منطقی بودن و تناسب دراماتیک آن با کلیت قصه و جهان داستان است نه لزوماً تلخ یا شاد بودن یا پایان باز و بسته داشتن.

در یک نگاه کلی می‌توان پایان‌بندی‌ها و نمای آخر را به چند نوع و گونه تقسیم کرد: «پایان خوش» که اغلب فیلم‌های سینمای هالیوود از این مدل استفاده می‌کردند و حتی برخی پایان خوش را پایان هالیودی می‌نامند. البته پایان خوش می‌تواند پذیرشی اغلب دردناک همراه با تعالی موقعیت شخصیت اصلی فیلمنامه باشد و این هرگز معنای یک پیروزی خیال‌پردازانه در قبال مصیبت‌های پیش پا افتاده را نمی‌دهد. گونه دیگری از پایان‌بندی به «پایان باز» و «پایان بسته» تقسیم می‌شود. به‌طور کلی می‌توان گفت فیلمنامه‌ای که روایت داستان آن به هر دلیلی کامل است، از یک پایان بسته برخوردار است. با این پایان، ما دیگر به آنچه که در روزهای بعد قرار است اتفاق بیفتد و یا پیامدهای احتمالی آن، دعوت نمی شویم.اما اگر پایان فیلمنامه، طوری باشد که روایت در آن، برشی از زندگی و تنها بخشی از واقعیت جاری باشد، می‌توان گفت که فیلم از پایانی باز برخوردار است. در این نوع از پایان، داستان فیلم تمام نشده باقی می‌ماند. نوعی دیگر از پایان به «پایان مدور» معروف است. در این نوع پایان، فیلم به همان شکلی که آغاز شده، به همان شکل نیز پایان می‌یابد. اما این پایان یک تفاوت مهم و اساسی با آغاز آن دارد. این تفاوت این است که در پایان فیلم، داستان فیلمنامه اتفاق افتاده است اما در آغاز آن نه. در این شکل از پایان، صحنه‌های آغازین و پایانی فیلم، بقیه روایت داستان فیلم که در یک زمان مستقل از خود (مثلاً در بازگشت به گذشته یا سفر به آینده) اتفاق می‌افتد را تحت پوشش خود می‌گیرند. بنابراین عنصر زمان در این نوع از پایان‌های فیلم، نقش اساسی و مهمی را بازی می‌کند.

مناقشه بر سر پایان‌بندی‌ها اغلب بر دو محور شکل می‌گیرد. یکی از منظر حسی و عاطفی به این معنا که پایان خیلی تلخ و گزنده بود یا خوش و شیرین. دومی از حیث نتیجه و غایت‌نگری است که در اینجا با پایان باز یا بسته مواجه هستیم که در پایان باز نتیجه را به خوانش مخاطب وا می‌گذارند و در پایان بسته تکلیف قصه درون خود فیلم مشخص می‌شود که واجد نوعی قطعیت است. البته برخی معتقدند که هم فیلم‌ها پایان باز دارند به این معنا که متکی به خوانش مخاطب‌اند. نظریۀ مرگ مؤلف رولان بارت هم به این ذهنیت از پایان فیلم دامن زد. به این معنا که این نه مؤلف که مخاطب است که پایان فیلم را در ذهن و خوانش خود روایت می‌کند. جالب اینکه در سینمای ایران به واسطۀ موجی که سینمای اصغر فرهادی و پایان‌های باز چند فیلم او ایجاد کرد بسیاری به تقلید از او و به زعم خود فیلم‌های خود را با پایان باز تمام می‌کردند بدون اینکه به منطق دراماتیک پایان و ساختار کل قصه توجه کنند و در واقع به جای پایان باز، پایانی ول و رها شده خلق کردند اما مسئله این است که پایان باز یا بسته به‌خودی‌خود ویژگی مثبتی برای یک اثر هنری به‌حساب نمی‌آید. هر داستانی شکل پایان‌بندی خود را می‌طلبد. بی‌شک فیلم‌ساز و فیلم‌نامه‌نویس می‌بایست با توجه به جهان‌بینی خود و داستانی که تعریف می‌کند به یک‌شکل از پایان‌بندی برسد و داستانش را با آن روایت کند. این تعریف که بسیار هم فراگیر شده است که داستانی که سؤالاتی را در انتها به‌عهدۀ تماشاگر می‌گذارد باز است تعریف کاملاً اشتباه است زیرا همان‌طور که پیش از این گفته شد پایان باز خود نقش به سزایی در تکمیل روایت داستان دارد و سرمنشأ آن دنیای مدرن است. پایانی که حاصل سرگشتگی انسان مدرن و درگیری‌اش با خودش است و از ابتدای داستان زمینه‌چینی آن شکل‌گرفته است.

اهمیت پایان‌بندی در این است که پایان یک فیلم جایی است که مضمون مورد نظر به کنش نهایی می‌رسد و به آن معنا می‌دهد. بر اساس آرای ساختارگرایان، همۀ اجزای روایت از قطعیتی غایت شناختی برخوردارند و برای رسیدن به پایان اثر طراحی می‌شوند. رسیدن به یک پایان مناسب و تعیین نوع کیفیت آن، نیازمند داشتن یک ساختار محکم بر اساس ترکیب‌بندی مناسب اجزای روایت در پیرنگ و نوع هم-نشینی دو بخش داستان و گفتمانِ ساختار روایت در کنار یکدیگر است. از سوی دیگر پایان وقتی می‌رسد که انتظار مخاطب برآورده شده باشد، این پایان وابسته است به حس مخاطب از تثبیت معنا و یکی شدن با متن. لذا به نظر می‌رسد استفاده از «تأثیر پایانی» به جای «پایان» فیلم مناسب‌تر باشد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
رضا‍ صائمی
رضا‍ صائمی
متولد 1355 در شهر بابل آغاز فعالیت های مطبوعاتی از سال 1382 به عنوان منتقد سینما دریافت 2 جایزه و تندیس بهترین یادداشت سینمایی از جشنواره نوشتار سینمایی عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی از سال 1385 تدریس تحلیل فیلم در آکادمی قرمز در سال 1402 تا کنون عضو هیت مدیره انجمن منتقدان سینمایی و رئیس کمیته فرهنگی انجمن/2 دو دوره.از سال 1400 تا 1402 و 1402 تا کنون

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights