سینما-مؤلف / ۱- لوئی فویاد: وقتی اولین مؤلف هنری سینماتوگراف آمد

پس از پشت‌ سر گذاشتن دو پروندۀ سریالی؛ یکی در باب اجزا و تشکیلات فرم و تکنیک در سینما، و دیگری پیش‌برد بررسی و و پرداختن به برخی از نقدهای مؤلف تاریخ مطالعات سینمایی، اکنون با پروندۀ سوم در مجلۀ مجازی سینمایی فینیکس‌تورنتو به سراغ مولفۀ مهمی در مطالعات جامع‌شناختی فیلم و نزدیک شدن به امر شناخت به‌مثابۀ ویژگی‌های مبرم و خاص در دستگاه سینماتوگراف، از ابتدای شروع سبک‌ها و مکتب‌ها و جنبش‌های سینمایی خواهیم رفت. این پارامتر مهم که برساختی از پارادایم تربیت و صیقل دادن به امر سلیقۀ مخاطب عام‌وخاص جهان سینما است. تبیین فهم فیلمیک به‌مثابۀ تأثیر و تباین شخصی است که اصولاً خالق و کاشف و عامر و عاملِ پشت دوربین در محضر ندیدۀ مخاطب یک فاعلِ غایب اما شناسا است. ما قصد داریم در پروندۀ سریالی «سینما-مؤلف» برحسب ضرباهنگ گذر زمان، به سینماگران و کارگردانان خالقی بپردازیم که کمتر از آن‌ها صحبت به میان آمده است. همین بهانه باعث یک دیدِ پارالکسی و شفاف‌مند به مؤلفینِ گمنام و احیاناً کالت و آوانگارد برای شما خوانندگان عزیز ایجاد می‌کند و فرصت بزنگاهی است تا کمی ذهنمان را با دیدن جلوه‌های بصری و ساختاری از منظری جدید به پنجره‌ «سینمای تالیف هنری» بگشاید. در ابتدا به لوئی فویاد فرانسوی می‌پردازیم.

***

لوئی فویاد در ۱۹ فوریه ۱۸۷۳ در لونه، هراولت، فرانسه به دنیا آمد. او در زمانی بزرگ شد که سینما در مراحل ابتدایی خود بود، یک هنر نوپا که منتظر کشف و شکل‌گیری بود. با توانایی‌های ذاتی خود در داستان‌گویی، لوئی جوان مجذوب پتانسیل فیلم شد و قدرت آن را برای جذب تماشاگران حس کرد. با ورود به بزرگسالی، دنیای اطراف او دستخوش تغییرات سریع شد و هنرها، سیاست و فناوری به شیوه‌های جدید و غیرمنتظره‌ای در هم تنیده شدند. در شرکت فیلم گومون، یکی از نخستین و مهم‌ترین استودیوهای فیلم در جهان، استعداد فیویلیاد واقعاً شکوفا شد. تحت سرپرستی آلیس گی-بلاشه، یکی از کارگردانان پیشگام زن در تاریخ سینما، فویاد هنر کارگردانی خود را پرورش داد. تأثیر گی-بلاشه بر فویاد مشهود بود؛ کارگردان نوپا به تأکید او بر عمق داستان، توجه به جزئیات و تکنیک‌های نوآورانه جذب شد. آثار اولیۀ او مدیون نبوغ گی-بلاشه است، زیرا او درس‌های لویی جوان را به سبک منحصربه‌فرد خود تبدیل کرد.

دورۀ فویاد در گومون با تولیدات چشمگیر و مشخصی همراه بود. او به یک کارگردان پربار تبدیل گشت و تعداد زیادی فیلم کوتاه تولید نمود و پایه‌گذار درام‌های سریالی شد. او توانایی خود را در درک نبض تماشاگرانش به نمایش گذاشت و ترکیبی از تعلیق، جذابیت و درام را ارائه داد که باعث شد تماشاگران برای دیدن بیشتر آن مشتاق شوند.

در سال ۱۹۱۳، فویاد با اثرش «فانتوماس» دنیای سینما را متحول کرد؛ یک درام جنایی سریالی که نام او را در تاریخ سینما جاودانه ساخت. این اثر بر اساس رمان‌های مشهور مارسل آلن و پیر سووستر شکل گرفت و به‌عنوان یک پیشرفت بزرگ در ایجاد تعلیق در سینما شناخته می‌شود. ضدقهرمان معروف این داستان، یک استاد تغییر چهره و جنایتکاری بی‌رحم، تخیل تماشاگران را به خود جلب می‌کرد. این سریال با طرح‌های پیچیده، پایان‌های معلق و شخصیت‌پردازی‌های عمیق، نشان‌دهندۀ توانایی‌های رو به رشد کارگردانی لویی فویاد است. اگرچه برخی منتقدان به سمت ملودرام بودن این سریال انتقاد کردند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند تأثیر آن بر شکل‌گیری آینده سینمای جنایی را نادیده بگیرد. با تکیه بر موفقیت «فانتوماس»، فویاد در سال ۱۹۱۵ روی دنیای ژانر جنایت و امر تماتیک و داستانیِ تعلیق با «زنان خون‌آشام» عمیق‌تر شد. این سریال جنایی صامت دَه قسمتی، شامل «ایرما وپ»، زن مرگبار و فریبنده بود. تصویر فویاد از یک سازمان جنایی مخفی که در سایه‌های پاریس فعالیت می‌کرد، به تمایلات هیجان‌طلبانه تماشاگران پاسخ می‌داد. توصیف او از ضدقهرمان زن، که از الگوی معمول دختر در خطر فاصله می‌گرفت، هم نوآورانه و هم تحریک‌آمیز بود. می‌توان اولین نمونه پرسوناژ و ساحت تیپیکال زنِ فم‌فاتال در تاریخ سینما را به امر تألیفی ژانرگرایی لویی فویاد نسبت غایی داد. فم‌فاتال به زنان اغواگر،دخنیاگر و نسبتاً خاکستری و با ساحت وجودین تراژیک در بستر ژانر معمایی و جنایی، با ورودش اصالتاً فضا و رهیافت گره‌گشایی‌های قصه با او شکلی تو‌درتو میان وی و کاراکتر اصلی مرد داستان به خود می‌گیرد. کارکرد این المان تألیفی/ژانری بعدها در سینمای اواخر دهه ۱۹۳۰ مانند فیلم‌های جنایی آمریکایی فریتز لانگ و دهۀ ۱۹۴۰ با شکلی پارامتریک و ساختاری از نوع خاص درام‌های جنایی-معمایی روبه‌رو می‌شویم که نام و تعریفی کاملاً مستقل به‎عنوان فیلم‌های ژانر نوآر به خود می گیرند که عنصر فم‌فاتال مهم‌ترین گزارۀ فرمیک و ساختاری و تألیفی است. «زنان خون‌آشام» درحالی‌که موفقیت تجاری داشت، با انتقادات نیز مواجه شد. مقامات فرانسوی از تصویر پاریس به‌عنوان محلی برای جنایت و فساد ناراحت بودند. تمایل فویاد به محو کردن مرزهای بین خوب و بد و تصویر او از شخصیت‌های مقامات به‌عنوان افرادی بی‌اثر یا هم‌دست با ناهنجاری و بزهکاری، توسط برخی به عنوان نظری خطرناک در مورد جامعه معاصر مدرنیته‌ی فرانسه تلقی می‌شد. اما همین جسارت و امتناع از مطابقت دادن به هنجارهای تبیین شده‌ فرهنگی و اجتماعی و هنری، فویاد را از هم‌عصرانش متمایز کرد.

سال ۱۹۱۶ با انتشار «ژودکس» همراه بود، سریالی دیگر که نبوغ فویاد را به نمایش گذاشت. «ژودکس» در اصل یک اثر با تم و رویکرد انتقام‌جویی و مبارزه با جنایت را در پیرنگ داستانی خود جای داده بود و از دنیای سایه‌وار «فانتوماس» و «زنان خون‌آشام» فاصله می‌گرفت. در اینجا، فویاد به دنیای خیال‌انگیز و فانتزی به سبک خودش وارد شد و تماشاگران را با نوعی ابرقهرمان آشنا کرد که پس از مدتی به یک عنصر ثابت سینمایی در ژانرها و پارامترهای تألیفی فرمی سینمای او تبدیل گشت. با سپری شدن موفقیت‌های چشمگیر سریال‌های قبلی‌اش، فویاد در سال ۱۹۱۸ به دنیای هیجان‌انگیز ژانر معمایی-جاسوسی با اثر «تیه مین» پا گذاشت. این سریال حماسی ۱۲ قسمتی که در مناظر سرسبز شهر نیس را به روایت ماندگار تاریخی به تصویر می‌کشد، ترکیبی جذاب از ماجراجویی، رمز و راز و عشق در کش‌وقوس یک فم‌فاتالِ گمگشته در سایه‌های مدرنیته است. «تیه مین» توانایی فویاد در ایجاد تعلیق و نگه‌داشتن مخاطب در حالت انتظار را به‌خوبی نشان می‌دهد و بار دیگر مهارت او در بافتن داستان‌های پیچیده را تأیید می‌کند. در سال ۱۹۱۹، فویاد با سریال «باراباس» به چالش‌های اجتماعی پرداخت. این اثر دوازده قسمتی به زیرزمین تاریک پاریس می‌پردازد و به بررسی جامعه پس از جنگ و ناامیدی‌ها و پیچیدگی‌های اخلاقی آن ورود روانشناختی و انسان‌گرایی می‌کند. اگرچه «باراباس» به اندازۀ برخی از آثار قبلی‌اش از نظر تجاری موفق نبود، اما به موضوعات جنجالی و اخلاقی مبهم پرداخته و ویژگی‌های همیشگی آثار او را به نمایش گذاشت.

یکی از آخرین آثار بزرگ لویی فویاد، «پاریست» در سال ۱۹۲۱ بود. این درام عاشقانه از ورودهای مکرر او به دنیای جرم و جنایت با روایت تعلیق‌وار داستان و روابط کاراکترها و فضا، فاصله گرفت و بر روابط انسانی برونگرا، عشق، خیانت و رستگاری تمرکز کرد. «پاریست» تنوع و خلاقیت کارگردانی فویاد را به‌خوبی نمایان می‌سازد.

میراث لوئی فویاد

فیلم‌شناسی لوئی فویاد به‌طور شگفت‌انگیزی گسترده است. با مسیری که تقریباً شامل هشت‌صد فیلم، اعم از کوتاه و سریالی، می‌شود، او به‌عنوان یکی از پرکارترین کارگردانان دوران صامت شناخته می‌شود. اگرچه تمامی آثار او حفظ نشده‌اند یا نتوانسته‌اند آزمون زمان را پشت سر بگذارند، اما نمی‌توان از وسعت و عمق شگفت‌انگیز مشارکت‌های او چشم‌پوشی کرد. با این حال میراث او فراتر از اعداد صرف است. فویاد نقش محوری در شکل‌گیری زبان بصری سینما ایفا کرد، به‌ویژه در زمینۀ درام‌های سریالی. فیلم‌های او که با عمق روایی، نوآوری بصری و توسعه شخصیت مشخص می‌شوند، زمینه‌ساز نسل‌های آینده فیلم‌سازان گردیدند. پیشگامانی چون آلفرد هیچکاک و فریتز لانگ به درک لویی فویاد از تعلیق و تنش روانی مدیون هستند. هیچکاک، که به‌عنوان «استاد تعلیق» شناخته می‌شود، عناصری را که یادآور تکنیک‌های تعلیق و طرح‌های پیچیده فویاد است را در آثار خود گنجانده است. سری‌های مهم دکتر مابوزه و متروپلیس، آثار فریتز لانگ، زیرمتن‌های اجتماعی-سیاسی و اضطراب‌های شهری را که در فیلم‌های فویاد مشهود است آن‌ها را در موضع نگاه لانگ منعکس می‌کنند.

علاوه‌بر این، تصویر او از زنان قدرتمند و فعال، راه را برای تکامل شخصیت‌های زن قوی در سینما هموار کرد و از کلیشۀ دختران بی‌دفاع فراتر رفت. شخصیت‌هایی چون ایرما وپ در «زنان خون‌آشام» می‌توانند به‌عنوان پیش‌درآمدی برای زنان مرموز و چندبُعدی آثار سینمایی و زیرمتن‌های ژنریک که بعدها در فیلم‌های نوآر ظاهر شدند، تلقی گردند.

  • پارامترهای تألیفی

تم‌ها

جرم و اخلاق: فویاد به‌طور مکرر به دنیای جرم نفوذ می‌کرد و داستان‌هایی را روایت می‌نمود که نه‌تنها به سرقت‌ها و تعقیب‌ها می‌پرداختند، بلکه به معضلات اخلاقی شخصیت‌هایش نیز به طور عمیق توجه می‌کردند.

نقد اجتماعی: آثار او، به‌ویژه سریال‌هایی نظیر «زنان خون‌آشام» و «تیه مین» و «پاریست» به مسائل اجتماعی و زیست جامعه‌شناختی انسان مدرنیتۀ قرن بیستم پرداخته است و نبض زمانۀ پرآشوبی که در آن زندگی می‌کرد را به تصویر می‌کشیدند.

دوگانگی شخصیت‌ها: شخصیت‌های او به ندرت تک‌بُعدی هستند. همواره دوگانگی و سایه‌ای از میل پرسوناژ خاکستری در آن‌ها وجود دارد، به‌ویژه در قهرمانان و ضدقهرمانانش که مرزهای بین خوب و بد را محو می‌کردند.

توانمندسازی زنان: برخلاف بسیاری از فیلم‌های دوران اولیۀ سینما، آثار فویاد غالباً شخصیت‌های زن قوی و توانمندی را به تصویر می‌کشیدند که کلیشۀ دختر در خطر یا موجودی وابسته و ضعیفه را به چالش خودبنیادین و شبه فمینیستی دعوت می‌کرد

پارادایم‌های سبکی‌ یک مولف

داستان‌گویی سریالی: یکی از مهم‌ترین دستاوردهای لویی فوییاد در سینما، درام‌های سریالی او بود. او در خلق داستان‌های اپیزودیک با پایان‌های معلق در تاریخ دراماتورژی و قصه‌پردازی ریتمیک، پیشگام بود که مخاطبان را به بازگشت برای تماشای بیشتر اثر و جهانش ترغیب می‌‌کرد

واقع‌گرایی اتمسفریک: فویاد واقعیت را با عناصر فانتزی ترکیب نموده و جوی منحصربه‌فرد ایجاد می‌کرد به نحوی که عمق و لایه‌هایی به روایتش دو چندان به شکل مازاد زایش می‌گشت. پاریسی که او به تصویر می‌کشید هم واقعی و هم خیالی بود، که همین سوژه‌گرایی ساختاری و مفهومی، یک المان مؤلفانه برای وضعیت رئالیته و بحران فانتزی در پستوی منطق و زمان/مکان در هاله‌ی جهان‌بینی و جهان‌سازی اثرش خودنمایی آشکار و تالیفی به وجود می‌آورد.

استفاده نوآورانه از میزانسن: صحنه‌های او با دقت و توجه به جزئیات طراحی شده بودند، از طراحی لباس گرفته تا استفاده از سایه‌ها، که زیبایی بصری خاصی ایجاد می‌کرد. همین امر او را می‌تواند به‌عنوان ویژه‌ترین و نخستین کارگردان هنری تاریخ سینما مدنظر قرار دهد که لویی فویاد شاید اولین فیلم‌ساز دوربین/میزانسن به‌مثابۀ تألیف اثر و سبک منحصر هنری در دنیای سینماتوگراف اولیه برشمرده شود.

تک‌نماها و ریتم: برخلاف برش‌های سریع سینمای آن زمان که با الگوی گریفیثی و سپس سینماگران اکسپرسیونیست آلمانی و جنبش مونتاژ شوروی جزو قواعد اصولی و مبنایی کارگردانی و تولید فیلم به حساب می‌آمد، اما لویی فویاد از نماهای طولانی یا به بیان تخصصیش از تکنیک لانگ‌تیک در پلان/سکانس‌های آثارش به شکلی افراطی استفاده می‌کرد و به صحنه‌ها اجازه می‌داد که نفس بکشند و به تدریج تنش را ایجاد کنند. «تی مین» بهترین اثر در انسجام تکنیکال و فرمال در ساحتِ ساختی و مؤلفانۀ او در برداشت بلند پلان‌‌های اغلب متحرک به حساب می‌آید.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
پژمان خلیل‌زاده
پژمان خلیل‌زاده
کارشناس و مدرس سینما. آشنایی و ارائه قلم در انواع مدیوم‌های نقد فیلم اعم از: نقد فرمالیستی، پلان به پلان، روانکاوی لاکانی، تفسیری، ریویو نویسی و تراکنشی عام. ارائه دهنده‌ی نظریه‌ی مستقل در حیطه‌ی نقد فیلم با نام « نظریه فرمالوژی»، «نظریه روانکاوی فرم»، «شناخت و شیوه‌های فراگشت در نظریه‌ی سینمای ترنس‌مدرنیسم (پژوهش در سینمای آپوکالیپتیک و پاتولوژی هالیوودیسم)»، «پاتولوژی در امر انتر کنتراست تکنیک در فرم» و «پژوهش در طرح‌واره‌ی رانه‌های تصاعدی ایدئولوژی فیلم.»

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights